آخرین ارسالی های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
واتساپ جاوا | 0 | 121 | 15907 |
فارسی ساز | 0 | 113 | hassani |
عادت ممنوعه بعد از صرف غذا | 0 | 285 | blackhand |
چگونه در بدترین شرایط دیگران را خوشحال کنیم؟ | 0 | 266 | blackhand |
چگونه سیستم آلوده خود را با چند آنتی ویروس اسکن کنیم ؟؟ | 0 | 416 | blackhand |
چهارده روش برای حس ثروتمندی بدون خرج کردن یک ریال | 0 | 268 | blackhand |
فن سخن و بیان -راهکارهای ساده برای جاری شدن . | 0 | 326 | blackhand |
روشی کم هزینه برای تناسب اندام | 0 | 332 | blackhand |
چگونه در جمع به راحتی صحبت کنیم؟ | 0 | 408 | blackhand |
روشهای شگفت انگیز برای افزایش قدرت یادگیری (۱) | 0 | 361 | blackhand |
مقایسه متوسط سرعت اینترنت ایران با افغانستان/آماری تاسف برانگیز برای مدیران آی تی | 0 | 376 | blackhand |
1 - سبّ خلفا ابزارى براى فتوا به قتل شيعه
الف : به شهادت تاريخ وسيره نويسان ، سلاطين وخلفاء مستبدّ هميشه از اين موضوع براى قتل عام ونابودى شيعه استفاده كرده اند همانگونه كه صاحب كتاب «المنتظم » به اين نكته اشاره كرده و مىگويد : حكّام وسردمداران قدرت هر وقت كه مى خواستند فردى شيعى مذهب را تعقيب و دستگير وسپس او را مجازات كنند به جرم فحش وناسزا به أبو بكر وعمر بود ، نه اينكه چون پيرو على ( ع ) است ، ويا از آن حضرت دفاع كرده است المنتظم : 2 / ( ص )36 ، وضوء النبى ( ص ) . .
ب : ابن اثير در حوادث سال 407 ه' مى نويسد : در اين سال در تمام شهرهاى آفريقا شيعيان را به جرم سبّ ولعن شيخين ( أبو بكر و عمر ) از بين بردند الكامل : 9 / 110 . .
ج : سرخسى از فقهاء بزرگ اهل سنّت اين چنين فتوا داده است : هر كس در باره خلفا سخنى بگويد كه در آن طعن و اعتراض باشد ، ملحد و بى دين است و از مسلمانى خارج شده است ، و دواى درد چنين شخصى اگر توبه نكند ، شمشير است اصول السرخسى : 2 / 134 . .
د : فاريابى از دانشمندان اهل سنت مى گويد : كسى كه أبو بكر را سبّ و شتم كند كافر است ومن بر جنازه او نماز نمى خوانم . سؤال كردند : چنين شخصى گوينده «لا إله إلّا اللّه » است ، پس با جنازه او چه كنيم؟
گفت : دست به بدنش نزنيد ، بلكه به وسيله چوب او را برداريد و در ميان خاك پنهان كنيد المغنى : 2 / 419 ، الشرح الكبير : 10 / 64 - الصارم المسلول از ابن تيميّة : 575 . .
أخرج الخطيب عن أبى هريرة قال : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : إنّ للّه تعالى فى السماء سبعين ألف ملك يلعنون من شتم أبا بكر وعمر تاريخ بغداد : 5 / 280 . .
أبو هريره مى گويد : از پيامبر ( ص ) شنيدم كه فرمود : هر كس أبو بكر و عمر را سبّ و لعن كند ، هفتاد هزار فرشته در آسمان او را لعنت مى كنند.
زمينه صدور فتواهايى خشن بر ضدّ شيعه ، احاديثى است كه با استفاده از نام پيامبر اكرم ( ص ) ساخته شده است ، و جالب است كه شما بار ديگر سخن سرخسى را مرور كنيد كه گفت : كسى كه أبو بكر و عمر را لعنت كند اگر توبه نكند دواى او شمشير است ، و سپس به اين فتواى خشن تر بنگريد كه مى گوید: «وأنّه إذا تاب لا تقبل توبته بل يجب قتله » رسائل ابن عابدين : 1 / 364 . .
اگر توبه هم كرد پذيرفته نمى شود ، بلكه بايد كشته شود .
نتيجه اين سخنان اعمّ از احاديث دروغينى كه در فضائل ساختگى اشخاص در لابلاى كتابهاى حديثى و تفسيرى و تاريخى نوشته شده و يا فتواهايى كه به قلم مدّعيان فقاهت صادر شده ، جز قتل و خون ريزى انسانهاى بى گناه نبوده است .
به يك نمونه از جنايات تاريخى كه محصول اين انديشه هاى دروغين است اشاره مى كنيم و قضاوت را به شما خواننده محترم واگذار مى كنيم .
سلطان مراد چهارمين پادشاه عثمانى در صدد جنگ افروزى عليه ايران بود ، و لذا به بعضى از دانشمندان اهل سنّت متوسّل شد تا جهت شعله ور كردن فتنه جنگ داخلى بين مسلمانان فتوايى از آنان بگيرد ، ولى هيچ يك از علماء و دانشمندان جرأت اين كار را نداشت و به خود اجازه نداد تا مسبّب قتل و خون ريزى شود ، امّا يك جوان دين فروش به نام «نوح افندى » كه بويى از فقه و انسانيّت به مشامش نرسيده بود ، در كمال وقاحت و بى شرمى فتوايى صادر كرد كه در آن ابتدا كفر شيعه را ثابت و سپس قتل او را واجب مى كرد ، متن فتواى او چنين است : «من قتل رافضيّاً واحداً وجبت له الجنّة » .
هر كس يك نفر از شيعيان را بكشد بهشت بر او واجب مى شود
با صدور اين فتوا دهها هزار نفر به قتل رسيدند ، و تنها در حادثه خونين «حلب » چهل هزار نفر از شيعيان اين شهر كشته شدند رجوع كنيد به مجلّه تراثنا ج 6 ، ص 32 ، ( موقف الشيعة من هجمات الحضومى ) . .
2 - دو حكم متفاوت در سبّ و لعن
در ادامه اين بحث به نقل دو حديث ساختگى از منابع اهل سنّت در فضيلت تراشى نسبت به خليفه اوّل و دوم ( أبو بكر و عمر ) مى پردازيم و قضاوت را به اهل انصاف مى سپاريم .
حديث اوّل به نقل از أنس بن مالك از رسول خدا ( ص ) است كه فرمود :
«من سبّ أبا بكر قتل ولا يستتاب » كسى كه به أبو بكر فحش و ناسزا به دهد بدون اينكه وادار به توبه شود بايد كشته شود . «ومن سبّ عمر قتل ولا يستتاب » فحش دهنده به عمر نيز بدون مجال توبه ، بايد كشته شود ، «ومن سبّ عثمان أو عليّاً جلد الحدّ » ولى اگر كسى به عثمان و يا على ناسزا بگويد ، فقط حدّ كه تازيانه است بر او جارى میشود.
اين اختلاف فاحش از كجاست ، و چرا؟ حتماً بايد خوشحال و راضى هم باشيم كه لااقل حضرات اسم على را در كنار عثمان آورده و او را در اين حكم شريك عثمان قرار داده اند .
به فلسفه و علّت اختلاف ، و تفاوت دو حكم دقّت كنيد .
قيل : يا رسول اللّه! ولم ذاك ؟ قال : لأنّ اللّه خلقنى وخلق أبا بكر وعمر من تربة واحدة ، وفيها ندفن تاريخ مدينة دمشق : 14 / 122 . .
كسى سؤال كرد ، اى رسول خدا! چرا گوينده ناسزا به أبو بكر وعمر بايد كشته شود ، امّا به عثمان و على نه؟ پيامبر فرمود : خداوند ، من و أبو بكر و عمر را از خاك خاصّى آفريده است ، و آن دو از اين امتياز بهره مند هستند و در همان خاك هم با من دفن خواهند شد .
براى ساختگى بودن اين حديث ، نيازى به بحث نيست ، بلكه جمله پايانى حديث گواهى صادق بر بى هنرى سازندگان است .
علاوه بر اين كه رجال شناسان اهل سنت به ساختگى بودن اين حديث تصريح نموده اند .
ذهبى از استوانه هاى علمى اهل سنت مى گويد : اين حديث ساختگى است و ابن عَدى گفته : اين مصيبت از ناحيه يعقوب بن جهم است كه دست به جعل اين حديث زده استالذهبى : هذا الحديث موضوع فقال ابن عدى : البلاء فيه من يعقوب بن الجهم الحمصى . ميزان الاعتدال : 4 / 450 رقم 9809 ، ترجمة يعقوب بن الجهم ، الكامل فى ضعفاء الرجال : 7 / 150 ، وهكذا عن ابن الجوزى فى الموضوعات : 1 / 328 ، وعن ابن حجر فى لسان الميزان : 6 / 306 رقم 1096 . .
حديث دوم : خطيب بغدادى از أنس بن مالك و او از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مى كند كه فرمود : پل صراط كه در قيامت همه از آن عبور خواهند كرد ، گردنه و گذرگاه سختى دارد كه هيچ كس به دون اجاز و اذن على از آن نخواهد گذشت تا آنجا كه از قول على بن ابى طالب مى نويسد : «سمعته من رسول اللّه ( ص ) ، قال لى : يا عليّ لا تكتب جوازاً لمن سبّ أبا بكر وعمر ، فإنّهما سيّدا كهول أهل الجنّة بعد النبيّين » .
از پيامبر ( ص ) شنيدم كه به من فرمود : اى على براى كسانى كه أبو بكر و عمر را سبّ كرده اند اجازه عبور از اين گردنه هولناك را ننويس چرا كه اين دو نفر بعد از پيامبر الهى آقا و سرور پيران بهشت مى باشند تاريخ بغداد : 10 / 357 . .
خطيب بغدادى بعد از نقل حديث ، مى گويد : «هذا الحديث موضوع من عمل القصّاص ، وضعه عمر بن واصل او وضع عليه واللّه أعلم » .
اين حديث ساختگى است ، وسازنده آن عمر بن واصل و يا كسى است كه از زبان او ساخته است تاريخ بغداد : 10 / 358 . .
3 - دو نظريّه متناقض در باره قاتلين على ( ع ) و عثمان
از حوادث مهمّ تاريخ اسلام خصوصاً آنچه كه مربوط به دوران خلافت خلفاى ثلاثة و مولا امير المؤمنين ( ع ) مى باشد داستان قتل عثمان و شهادت مولاى متقيان حضرت على ( ع ) است كه روش نقد و بررسى مورخان و نويسندگان اهل سنّت با عامل يا عاملان اين حوادث خواندنى و شنيدنى است .
ابتدا سخنان بزرگان اهل سنّت را در باره قاتلين عثمان بخوانيد و سپس آنچه كه در باره ابن ملجم مرادى لعنه اللّه قاتل عليّ بن أبي طالب ( ع ) سروده اند ملاحظه نماييد :
ابن حزم آندلسى مى گوید: قاتلان عثمان ، انسانهايى فاسق ، ملعون و محارب با خدا و رسول بودند و آگانه دامن خود را به خون كسى آغشته كردند كه ريختن آن حرام بود فسّاق ، ملعونون ، محاربون ، سافكون دماً حراماً عمداً . الفِصَل : 4 / 161 . .
ابن تيميه مى گويد : قوم خوارج ، مفسدون فى الأرض ، لم يقتله إلّا طائفة قليلة باغية ، ظالمة ، وأمّا الساعون فى قتله فكلّهم مخطئون ؛ بل ظالمون باغون معتدون منهاج السنّة : 6 / 245 ، 296 ، 297 . .
كسانى كه عثمان را كشتند ، گروهى از دين خارج شده و مفسد فى الأرض بودند ، آنان گروهى اندكى كه طغيانگر و ظالم بودند ، و كسانى كه آنان را در قتل عثمان نيز كمك كردند همه آنان خطاكار بلكه ستمگر و متجاوز بودند .
ابن كثير مى گويد : شكّى نيست كه قاتلان عثمان مفسد فى الأرض بوده و از انسانهاى نادان و خيانت پيشه و ستمگرانى كه بر امام خويش قيام كرده بودند ، مى باشند هؤلاء الذين خرجوا على أمير المؤمنين عثمان رضى اللّه عنه من جملة المفسدين فى الأرض . . . البغاة الخارجين على الإمام . . . الجهلة ، المتعنتون ، خونة ، ظلمة ، مفترون . البداية والنهاية : 7 / 208 ، حوادث سنة 35 ه' . .
بنابراين و با توجه به نقل سخنان سه نفر از مشهورترين تحليل گران حوادث و مسائل تاريخى ، نتيجه اين مى شود كه شورشيان عليه عثمان و قاتلين او انسانهايى از دين خارج شده و ظالم و ستمگر و خون ريز معرّفى مى شوند ، و امّا متقابلاً بخوانيد و ببينيد كلمات و سخنانى از همين افراد در باره قاتل مجسّمه ايمان و خداپرستى ، مظهر عدل و انصاف ، استوره انساندوستى حضرت مولى الموحّدين عليّ بن أبي طالب ( ع ) .
ابن حزم آندلسى در باره عبد الرحمان بن ملجم مرادى قاتل عليّ بن أبى طالب ( ع ) مى&rlmگويد : «لا خلاف بين أحد من الأمّة فى أنّ عبد الرحمان بن ملجم ، لم يقتل عليّاً2 إلّا متأوّلاً مجتهداً مقدّراً أنّه على صواب ، وفى ذلك يقول : . . . . » .
اختلافى بين امت اسلام نيست كه عبد الرحمان بن ملجم ، على را از روى اجتهاد و تفسير كشت و معتقد بود كه عملش صحيح و مورد رضايت خداوند است ، و سپس شعر عمران حطّان را آورده كه خطاب به ابن ملجم مى گويد :
يا ضربة من تقيّ ما أراد بها * إلا ليبلغ من ذي العرش رضواناً
إنّى لأذكره حيناً فأحسبه * أوفى البريّة عند اللّه ميزاناً
المحلى لابن حزم : 10 / 484 ، مختصر المزنى : 256 ، المجموع للنورى : 19 / 197 ، الجوهر النقى : 8 / 58 ، مغنى المحتاج : 4 / 124 .
آفرين بر ضربتى كه از دست مرد پرهيزكارى فرود آمد ومقصد آن ، رسيدن به خشنودى خداوند صاحب عرش بود .
من هر گاه از او ياد مى كنم پندارم كه ميزان عمل او در نزد خدا از همه آفريدگان سنگين تر است .
ابن تيميه مى گويد : «والذى قتل عليّاً كان يصلّى ويصوم ، ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحبّ قتل علىّ ، وفعل ذلك محبّة للّه ورسوله فى زعمه ، وإن كان فى ذلك ضالاً مبتدعاً » منهاج السنّة : 1 / 153 . .
قاتل على اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند ، على را كشت در حالى كه مى دانست خدا و رسول ، كشتن على را دوست دارند ، و اين كار را نكرد مگر به جهت حبّ و دوستى خدا و رسول ، اگر چه آدمى گمراه و بدعتگذار بود .
و در جاى ديگرى از كتابش مى گويد : «قتله واحد منهم وهو عبد الرحمان بن ملجم المرادى مع كونه من أعبد الناس وأهل العلم » منهاج السنّة : 5 / 47 . .
على را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن كه از عابدترين انسانها بود به قتل رساند و او مردى دانشمند بود .
اين است نمونه اى از تعريفها و تمجيدها نسبت به قاتل اوّلين وصىّ و جانشين پيامبر اكرم ( ص ) عليّ بن أبي طالب ( ع ) ، و ما در اين مختصر در صدد بحث و مناقشه طولانى نيستيم ، فقط نظر شما خواننده محترم را به يك حديث آن هم به نقل از كتب حديثى اهل سنّت كه آن را حديث صحيح نيز مى دانند جلب مى كنيم :
احمد حنبل در مسندش از عبد اللّه بن نُمَير از عمّار ياسر نقل مى كند كه در غزوه ذات العشيره در كنار على بودم ، پيامبر اكرم ( ص ) به ما فرمود : «ألا أحدّثكما بأشقى الناس رجلين؟ قلنا : بلى يا رسول اللّه! قال : أحيمر ثمود الذى عقر الناقة ، والذى يضربك يا عليّ! على هذه ، يعني قرنه ، . . . » مسند أحمد : 4 / 263 ، طبع دار الصادر - بيروت . .
آيا دوست داريد كه دو تن از شقى ترین انسانها را به شما معرفى نمايم؟ عرض كرديم : آرى ، فرمود : اوّلى ، كسى است كه ناقه صالح پيامبر را پى نمود ، و - خطاب به على بن ابى طالب فرمود : - دومى ، كسى است كه با شمشير ، فرقت را مى شكافد ، و اين محاسن را با خون سرت رنگين مى سازد .
برچسب ها تشيّع و مسئله سبّ و لعن صحابه
نظرات ارسال شده